چند ماه پیش مطلبی رو با موضوع «آنها(سادات) را گرامی بداریم» در وبلاگ قرار دادیم که همزمان با اون مطلب ، چند سؤال برای برخی از دوستان،ائم از شیعه و سنی برای ما ارسال شد.که البته یکی ازون دوستان محترم ، عزیز دل خودم بود که ما بهش ارادتی خاصی داریم و خودش خبر نداره!

سؤال ایشون این بود که این مطلب با آیه «ان اکرمکم عندالله اتقاکم» سازگار نیست که خیلی هم صحیح بود.

اول بنده از اهمیت این عزیز به مطالب وبلاگ این حقیر خیلی ممنونم

و دوم جواب سؤال:

اگر بخوام که جواب دل خودمو به این موضوع بدم،همین بس که هرکی دوستدار حضرت زهرا باشه،ما دوسش داریم،چه برسه به بچه های اون حضرت

اما جواب عقلانی و منطقی این سؤال هم اینه که :

در ميان اديان و مذاهب، ديني موفقيت بيش‏تري دارد كه از هر جهت كامل‏تر باشد. شريعتي قادر است انسان‌هاي با فضيلت و شخصيت‎هاي نمونه تربيت نمايد كه كم‏ترين تبعيض و بي‎عدالتي در آن نباشد. 
يكي از شبهاتي كه در مجامع علمي دانشگاهي و حوزوي مطرح مي‎شود، اين است كه اگر شما ادعا داريد اسلام، تنها دين نجات بخش انسان‌هاست و هيچ ظلم و بي‎عدالتي در آن نبوده، هيچ فرقي ميان سياه و سفيد، پادشاه و رعيت، قوي و ضعيف و عرب و عجم نيست، پس چرا فرزندان امام علي(ع) و سادات علوي، در دين اسلام بر ديگران امتياز و برتري دارند؟ آيا اين امتياز سادات، برخلاف آيه‎اي نيست كه ملاك برتري افراد را خدا ترسي و تقوا و اعمال صالح مي‎داند؟ چگونه از يك طرف شعار عدالت‌خواهي سر مي‎دهيد و از طرف ديگر، سادات را بر ديگران امتياز مي‎بخشيد؟
اين يكي از شبهاتي است كه طرح آن براي نسل جوان جامعه به جهت عدم اطلاع كافي آنان مي‎تواند منشأ برخي از انحرافات اعتقادي و اخلاقي گردد. به همين خاطر پاسخ اين شبهه را آن گونه كه در قرآن آمده، از ديدگاه علامه (ره) بيان مي‎نماييم. 
در پاسخ به اين پرسش بايد گفت كه هيچ ترديدي وجود ندارد كه اسلام، دين عدالت است و هيچ شريعتي در مقام ادعا و عمل در اين زمينه نمي‎تواند با اسلام برابري نمايد. 
رهبران ديني در اسلام، هم شعار عدالت اجتماعي، اصلي‎ترين شعارشان بوده و هم در مقام عمل كم‏ترين تخطّي از آن نداشته‎اند؛ چنان كه دوست و دشمن در عدالت حضرت علي(ع) شهادتش را به خاطر شدت عدالتش مي‌دانند؛ اما با همه‏ي اين اوصاف، ريشه‏ي برتري و امتياز گروهي خاص(سادات) بر ديگران، به جهت آيه‎اي در قرآن است كه به موجب آن، خداوند به پيغمبر(ص) امر كرده كه از مردم بخواهد با خويشاوندان وي معامله‌ي دوستي و مودت نمايند. (سوره‏ي شوري، آيه‏ي 23 ) سرّ و حكمت اين درخواست خداي تعالي از پيامبر اكرم(ص) بعد از رحلت او مشخص شد كه آن ظلم‎ها و ستم‎هايي بود كه در طول تاريخ با نسل‎ هيچ رهبر و پيشوايي نشده است. سلسله‏ي سادات، قرن‏ها هيچ گونه تأميني نداشتند، كشته مي‎شدند و سرهاي بريده‏ي ايشان را به عنوان ارمغان از شهري به شهري ديگر مي‎بردند، آنان را زنده زنده دفن مي‎كردند و دسته دسته در پي ساختمان‌ها و ديوارها مي‎گذاشتند، آنان را زنداني و مسموم مي‎كردند. سال‎ها گذشت تا اين كه شيعه استقلال يافت و توانست در احترام سادات بكوشد.( فرازهايي از اسلام، ص 326)
اكنون نيز شيعيان خصوصاً سادات در برخي از كشورها از دست دشمنان در امان نيستند و امنيت جاني و مالي ندارند؛ مثلاً ( افغانستان دوران طالبان و هم اكنون نيز در جنوب اين كشور شيعه كشي از سوي افراد طالبان جريان دارد)در پاكستان افراد سپاه صحابه، برخي از روزها در كنار جاده كمين مي‎زنند و اتوبوس را متوقف مي‎كنند و مسافران را بازديد كرده، كارت شناسايي آنان را نگاه مي‎كنند؛ اگر اسم كسي «علي» باشد، در كنار خيابان او را گردن مي‎زنند.
پس اگر خداوند خطاب به پيامبرش فرمود: به مردم بگو كه: «اجر و پاداش رسالتم، دوستي با اهل بيت من است» به جهت اين بوده است كه خداوند مي‎دانست با اهل بيتش بعد از رحلت پيامبر اكرم (ص) چه برخوردي خواهند نمود. بنابراين به خاطر كاستن از آن ستم‎ها چنين كلامي را بر رسولش وحي نموده است، و اين به معناي نابرابري و بي‎عدالتي در شريعت شمرده نمي‎شود. 
چون خداوند نفرموده است كه از حيث حقوق اجتماعي، آنان از ديگران برترند و هرگاه خطا و معصيتي و يا جرم و جنايتي را انجام دادند، نبايد مجازات گردند و يا خداوند در قيامت معاصي‎شان را ناديده مي‎گيرد و آنان را از عذاب خويش نجات مي‎دهد.
 بر گرفته شده از كتاب : جوانان وبرسش هاي اخلاقي

**********************************************************

و اما احترام به سادات در سیره علما

 شیخ مفید(ره) یک بار در میان درس و بالای منبر، ده ‌بار برخاست و نشست. ايشان را گفتند: جناب شیخ! این چه حالی است؟ شیخ مفید گفت: علوی‌زاده‌ای جلوی در مسجد بازی می‌کند. هر بار که در برابر من می‌آید، به حرمت وی بر‌می‌خیزم که روا نبود که فرزند رسول فراز آید و برنخیزم.

* شیوه شیخ انصاري این بود كه هرگاه سیدی را می‌دید هرچند کودکی بود، دو دستش را روی هم می‌نهاد تا این بچه سید از حریم شیخ رد شود. چون از علت می‌پرسیدند می‌فرمود: این‌ها پاره‌های تن زهرایند!

اگر سيدى در مجلس شيخ انصاري بود بر او تقدم نمى‌جست و پا به سويش دراز نمى‌کرد.

* شاگردان عارف واصل مرحوم حاج‌ ملا‌آقا‌جان زنجاني(ره) از قول ایشان آورده‌اندكه می‌گفت: در روایت است که بر سادات نباید در راه رفتن مقدم شد. وقتی سادات‌ـ هر چند خردسال بودند‌ ـ وارد مجلسی می‌شدند ایشان تمام قد در مقابلشان می‌ایستاد و می‌گفت: در حدیث است که اگر کسی یکی از سادات را ببیند و در مقابل او نایستد و قیام تام نکند، خدا به دردی او را مبتلا می‌کند که دوا نداشته باشد.

* یکی از خصوصیات عجیب آيت‌الله سییویه(ره) ادب بسیار زیاد ایشان نسبت به همه به‌ويژه سادات بود. ايشان دست سادات را حتماً می‌بوسید، و روايتي را از وجود مبارك رسول خدا(ص) نقل مي‌كرد كه: هر كس اولاد مرا ببيند و با علاقه، بر من صلوات بفرستد، خداوند شنوايي گوش و بينايي چشم او را افزون فرمايد.»

* آيت‌الله حاج‌شيخ غلام‌رضا فقيه خراساني(ره) به سادات بسیار احترام می­کردند و می­فرمودند «خانه سادات خانه پیامبر است و این را از قرآن ثابت می­کنم.» استدلال‌شان برای این معنا این بود که آیه شریفه «...لَیْسَ عَلَیْکُمْ جُناحٌ أنْ تَأکُلُوا... » همه را اسم برده است جز اولاد را، می­گفتند علت آن، این است که خانه اولاد هرکس، خانه خود اوست.

می­فرمودند: پیامبر(ص) و اهل­بیت فلک جاریه؛ یعنی کشتی­های روان در دریا هستند؛ هرجا ماندید دست به دامنشان بزنید. می­گفتند: خودمن یک­بار که در نجف بودم، عرب­ها را در حال شنا کردن دیدم. فکر کردم که من هم می­توانم شنا کنم، اما همین که داخل آب شدم، احساس کردم که دارم غرق می­شوم. گفتم: خدایا شاگردهای من سید هستند، اگر می­خواهی آن­ها را درس بدهم، نجاتم بده و نجات یافتم.